۱۴۰۰/۱۱/۲۵

در مه | هرمان هسه

طُرفه، در مه راه گشتن!
کَرانْگير است هر بوته و سنگ،
هيچ درخت آن دگر را نبيند،
هريک تنهاست.
 
پُر از دوست بودَم جهان،
چون هنوز زندگی‌ام روشن بود؛
کنون، که مه می‌افتد،
کس نه بيش پديد است.
 
براستی، نيست بخرد کسی
که نشناسد آن تاريکی را
که ناگزير و آهسته
از همه‌اش می‌گسلد.
 
طُرفه، در مه راه گشتن!
زندگانی کَرانْگيری‌ست.
هيچ کس آن دگر را نشناسد،
هريک تنهاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر