۱۴۰۰/۰۲/۰۵

چون می‌چمم در بيشه‌ی شامگه

چون می‌چمم در بيشه‌ی شامگه،
در بيشه‌ی خوابگون،
هميشه می‌چمد مرا در کنارْ
نوازنده پيکرت.
 
نه سپيد برقع ِ توست؟
نه نرم رويت؟
يا تنها مهتاب است،
کز تاريک ِ صنوبرها برزند؟
 
اشکهای خويش‌ام‌اند،
که آهسته ريختنْ‌شان بشنوم؟
يا می‌پويی تو، دلدار، براستی
گريان با من؟
 
هاينريش هاينه
ليد از روبرت فرانتس [+]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر