سرخدهانک دخترک،
با چشمکان ِ شکّرين و روشن،
تو دلارا، شکّرين دخترکام،
به تو میانديشم هميشگی.
دراز است امروز شام ِ
زمستان،
و ميل میداشتمی نزد ِ تو باشم،
نزد ِ تو بنشينم، با تو گپ زنم
در اتاقک ِ مأنوس.
بر لبان میخواستمی
بفشارم
دست ِ سپيد ِ کوچکات را،
و با اشکها او را تر سازم،
دست ِ سپيد ِ کوچکات
را.
هاينريش هاينه
ليد از روبرت فرانتس، ۱۸۴۶ [+]
با چشمکان ِ شکّرين و روشن،
تو دلارا، شکّرين دخترکام،
به تو میانديشم هميشگی.
و ميل میداشتمی نزد ِ تو باشم،
نزد ِ تو بنشينم، با تو گپ زنم
در اتاقک ِ مأنوس.
دست ِ سپيد ِ کوچکات را،
و با اشکها او را تر سازم،
ليد از روبرت فرانتس، ۱۸۴۶ [+]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر