ناليد گُل،
که خود بیاندازه تُند آن بو رَوَدی،
کهش بهار دادَستی—
آنکاش به اَندُهگُساری گفتم،
کز چامههايم دَمَدی،
وانجا زندگانیيی جاودان دارَدی.
از چامههای ميرزا شفيع
ليد از روبرت فرانتس، ۱۸۶۷ [+]
که خود بیاندازه تُند آن بو رَوَدی،
کهش بهار دادَستی—
کز چامههايم دَمَدی،
وانجا زندگانیيی جاودان دارَدی.
ليد از روبرت فرانتس، ۱۸۶۷ [+]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر