آن که رو به روی ديگران دارد،
دشوار میتواند سرافرازی را از سرافکندگی بازبشناسد: چهبسا که او نبودِ مطلقِ
غرور را ببيند درست آنجا که غرورِ بیاندازه کسی را به بیاعتنايیی مطلق به
بازنمودِ خويش نزدِ ديگران کشانده است.
(آدل هـ. ژندهپوش و پريشانروز
و بينوا در شهر میگردد، و همچنانکه همگان را بر او رقت میآيد، هيچکس—حتّا
معشوقِ سابقِ خود—را نمیبيند.)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر