در ۱۹۶۵، يک سال پس از
بازنشستگیی حيرتانگيزش از صحنهی بينالمللیی کنسرت در سیويکسالگی، گلن گولد
پيانيستِ کانادايی قطاری گرفت و رهسپارِ ناحيههای شمالیی دوردستِ زادبودمِ خود،
ساحلِ غربیی خليجِ هادسون، شد. آنجا، در تنهايیی زيرشمالگانی، کار بر روی نخستين
مستندِ راديويیاش، مينوی شمال [= ايدهی شمال] را آغاز کرد، مراقبهيی
آرام و کنترپوآنی دربارهی ذهنيت و استعارهی شمال در آگاهیی کانادايی. گولد، ضبطصوت
به دست، با پنج تن مصاحبه کرد که «تجربهيی چشمگير از شمال» داشتند و برداشتهايشان
از تماسِ هم فيزيکی و هم روانی با زورِ بُنپاری [= جبرِ طبيعی]ی آن را به هم بافت،
تأمّلهايی دربارهی «جداافتادگی، دربارهی غياب، آرميدگی، دورافتادگی، و غيابِ
بديلها». به هنگامِ بازگشت به استوديوهای ضبط در تورنتو، گولد اين مصاحبهها را
بريد، ويراست، چسباند، لايه۔لايه کرد، و، با آفرينشِ يک «درامِ مستند» که در ۱۹۶۷
از راديوی سیبیسی پخش شد، يک فوگِ آوازیی درهمبافته از آنها درآورد. مينوی شمال بخشِ يکمِ چيزی
شد که گولد بعدها آن را سهگانهی تنهايی خواند، که شاملِ دو درامِ
مستندِ ديگر بود... گولد، چونکه ديگر دلمشغولِ بايستگيهای کاريرِ کنسرت نبود، آزاد
بود که خود را هم به عنوانِ پيانيست و هم به عنوانِ آفرينندهی مستندهای راديويی،
که، به تصديقِ او، بيشتر «گزارشِ استعاری» بودند تا «مستندِ واقعی»، وقفِ استوديوی
ضبط کند. در پناهِ زهدانمانندِ استوديوی ضبط، رها از بايستگيهای موسيقايی و
اجتماعیی حضورِ شنودگارانی زنده، آغاز به پرورشِ يک زيباحسّيکِ [= استتيکِ] نو برای آفرينشِ
تکنولوژيکِ بيکران کرد. برای آرمانِ گولد از امکانپذيریی آفرينشگرانه، به ادّعای
من، گرفتاریی همه۔عُمریی او در افسونِ مينوی شمال جايگاهِ مرکزی داشت، [که]
استعارهيی [بود] برای شدّتِ فيزيکیی محضِ سرزمينِ شمالی، «گريزی از کرانمنديهای
تمدّن»، حالتی از ذهن. در اين مقاله استدلال میکنم که گولد، با کاربردِ اين
استعارهی شمال، به دريافتی از امرِ والا گسترش داد که فلسفهی متافيزيکی را به
نوآوریی هنری پيوند میداد.
از مقالهی مينوی
شمال: گلن گولد و زيباحسّيکِ امرِ والا. مينوی شمال—مستندِ
راديويیی (به گوشِ من مسحورکنندهی) گلن گولد—را اينجا میتوانيد بشنويد
(ترانوشتی از آن در اينجا).
جوديت پرلمن، با همکاریی گولد، بر اساسِ آن فيلمی با همين عنوان ساخته که
روی يوتيوب يافتنیست.
مينو برای idea پيشنهادِ
ميرشمسالدّين اديبسلطانیست—از مينيدن به معنای انديشيدن، و
مرتبط با آرمان. پيشنهادِ محمد حيدری۔ملايری، با اندکی تفاوت (و، بهاحتمال،
برای جدا کردنِ آن از معناهای ديگرِ «مينو» مانندِ بهشت و روح)، مينه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر