با سنجيدارهای، بگوييم، نيچهای، کارمنِ گاردينر به
سادگی بهترين است. نخست اينکه، شبيهِ هيچ کارمنِ ديگری نيست. با
صداهايی، گويی، دقيقتر و پالودهتر و نيز تيزتر و چالاکتر و سبکبارتر (و کمابيش
«مجلسی»تر)، و حتّا—گهگاه—موسيقیيی که در اجراهای ديگرِ کارمن شنيده
نشده (گاردينر ويراستی بسيار ويژه از اپرا را مبنای اين اجرا قرار داده)، نواخته
بر روی سازهای دورانِ بيزه، و در همان اپراخانهيی که نخستينبار کارمن را
به خود ديده. به اينهمه بايد افزود بازگشتِ کارمن به شکلِ اصيل و
خاستگاهیاش اپراکميک را، که حتا در آن دسته از فرآورشها که
رسيتاتيف را جايگزينِ ديالوگ نکردهاند به اين پايه ديده نمیشود. آنا کاترينا
آنتوناچی را پيش از اين هم (زيرِ دستهای آنتونيو پاپانو) در نقشِ کارمن ديده بودم،
امّا اينجا حتّا خيرهکنندهتر و درکشندهتر بود (و نمیتوانم تعجّب
نکنم که چرا کارمنِ گاردنر پرآوازگیی کارمنِ پاپانو
در کاونتگاردن را ندارد، که البته بايد يک بارِ ديگر ببينماش—موضوع بر سرِ دون
ژوزهی يوناس کاؤفمان است؟).
خوشبختانه، کارمن، با همهی دشواريهای احتمالیی خاصِ
خودش، اپرايیست بسيار فرآوردنی و برصحنهآوردنی، برخلافِ تريستان و
ايزُلده (مثلاً)، که هنوز فکر میکنم، در نهايت، و به رغمِ درخششها و
بارآوريهای اين يا آن فرآورش (و بيشترشان در بايرويت)، بايد با چشمهای بسته آن را
شنيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر