۱۳۹۵/۰۳/۰۲

سوگند به پانويس

در جُستارِ‌ «”مکانيکِ“ شاره‌ها» در کتابِ This Sex Which Is Not One  [در ترجمه‌ی انگليسی‌ی Catherine Porter]، لوس ايريگاره از «تأخيرِ تاريخی[ی دانش] در گسترشِ ”نگره“ی شاره‌ها» می‌پرسد و از «اپوريای پيروِ آن حتا در صورت‌بنديهای رياضی»، که از نظرِ او «تسويه‌حسابی پس‌افکنده» است که «قرار بود دست‌آخر به امرِ واقعی [ارجاع به لکان] نسبت داده شود». اما درست پيش از اين پرسشگری، ايريگاره، گويی در انديشه‌ی اين‌که گواهی بر راستينی‌ی سخنِ خود پيش بکشد، پانويسی می‌دهد بدين قرار: «به خواننده توصيه می‌شود که به متنهايی درباره‌ی مکانيکِ جامدها و شاره‌ها مراجعه کند».
آيا نبايد پرسيد که، خدا را، منظورِ ايريگاره از اين پانويس چی‌ست؟ آيا وی می‌پندارد که خواننده می‌پندارد که برای يافتنِ نمونه‌هايی از آن‌چه ايريگاره در دانشِ مکانيک يافته بايد سراغِ‌ متنهايی درباره‌ی روانکاوی‌ی لکان يا نگره‌ی فرگشتِ داروين برود؟ يا، نه، می‌خواهد به سانِ تلويحی به خواننده بگويد که هر متنی درباره‌ی مکانيکِ جامدها و شاره‌ها را که به دست بگيرد به اپوريايی (حتا) در صورت‌بنديهای رياضی برخواهد خورد که به «امرِ واقعی» نسبت داده می‌شود—به بيانِ ديگر، آيا می‌خواهد بگويد که اين چيزی‌ست چنان فراگير و خودآشکار، که نيازی به نام بردن از هيچ متنِ مشخصی نيست؟
براستی، هيچ چشمداشتی در کار نيست که فيلسوف، بويژه اگر در حالِ آهزيدنِ [to associate] شارگی با زنانگی باشد—«آن‌چه زن بيرون می‌ريزد روان است، افتان‌وخيزان است»—تا پاسخی برای آن پرسشِ آغازين فراهم کند، در هر گزاره‌يی که پيش می‌کشد پانويس بدهد و خواننده را برای دريافتِ دقيقترِ معنای آن، يا پی بردن به راستينی‌ی آن، يا به هر دليلِ ديگر، به متنهايی ارجاع دهد، اما اين ژستِ آکادميکِ توخالی به چه کار می‌آيد جز آن که خواننده را متقاعد کند که وی واقعاً دارد درباره‌ی مکانيکِ شاره‌ها حرف می‌زند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر