۱۳۹۵/۰۳/۰۱

سوگ‌سرودهای هِنری پِرسل

از ديدو و آينئاس
«هنگام که آرميده‌ام، آرميده‌ام در خاک، باشد که خطاهايم نيارد به بار
در سينه‌ی تو رنجی را، رنجی را.
به ياد آور مرا، به ياد آور مرا، اما آه! سرنوشتم را از ياد ببر.
به ياد آور مرا، اما آه! سرنوشتم را از ياد ببر.»
[+]

از شهبانوی پريان
«آه، بگذاريد برای هميشه بگريم:
چشمانم ديگر خواب را پذيره نخواهند شد.
خويش را از ديده‌ی روز خواهم نهفت،
و ز جان آه خواهم برآورد.
او رفته است، بر نبودش افسوس خوريد،
و من ديگر نخواهمش ديد.»
[+]

پرسل حق داشت روبروی آينه بايستد و بپرسد، «آينه، بگو زيباترين موسيقی‌سُرای دنيا کی‌ست؟»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر