۱۳۹۵/۰۲/۳۱

يا شايد جمع شده‌اند گوشه‌ی گوشه‌ی چشمِ ما، و نريخته‌اند

تنِ خودمان در خوابِ ما بايد دگرسانی‌يی اساسی از تنِ ديگران در خوابِ ما داشته باشد، زيرا تنِ ديگران در خوابِ ما همان تنِ واقعی‌ی آنان نيست، اما تنِ ما در خواب، در تجربه‌ی درونی‌يی که از آن داريم، همان تنی‌ست که دارد خواب می‌بيند، دارد در واقعيت خواب می‌بيند. بنابراين، همه‌ی تأثرهای عاطفی‌يی که در خواب تجربه می‌کنيم تنها در جهانِ رؤيا نيستند، بلکه سرراستانه روی جهانِ واقعيتِ ما کار می‌کنند. بارها پيش می‌‌آيد که از صدای گريه‌ی خودمان در خواب بيدار شويم و ببينيم که صورت‌مان غرق در اشک است، اما گاهی بيدار می‌شويم و به ياد می‌آوريم که در سرتاسرِ خوابی که ديده‌ايم در حالِ گريستن بوده‌ايم بی که صورت‌مان را اينک خيس يافته باشيم. بايد نتيجه بگيريم که در واقعيت اشکی نريخته‌ايم يا اشکهای واقعاً ريخته‌مان خشک شده‌اند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر