۱۴۰۰/۱۰/۱۴

دانـش ِ شـادان، ۲۷۶ § | فريدريش نيچه

بـه‌مـنـاسـبـت ِ سـال ِ نـو. — هنوز می‌زيم، هنوز می‌انديشم: بايد هنوز بزيم، زيرا بايد هنوز بينديشم. سوم، اِرْگو کوگيتو: کوگيتو، اِرْگو سوم.[۱] امروز هرکس بر خود روا می‌دارد که آرزو و دلارايْترين انديشه‌اش را برگويد: پس، اينچنين من هم می‌خواهم بگويم که امروز از خودم چه آرزو کردم و کدام انديشه امسال نخستين از دل‌ام گذشت، — کدام انديشه بايد بنياد، گواهی و شيرينی‌ی همه‌ی زندگی‌ی ديگرمانده‌ام باشد! می‌خواهم هرچه بيشتر بياموزم که بايِسْت‌آنْچ[۲] ِ چيزها را زيباآنْچ ببينم: — اينچنين يکی از آنان خواهم بود که چيزها را زيبا می‌سازند. آمور فاتی:[۳] از اين پس عشق ِ من باد! نمی‌خواهم با زشت‌آنْچ جنگ آورم. نمی‌خواهم غمز کنم، نمی‌خواهم غمزکارگان را هم غمز کنم. ديده برداشتن يگانه نايِش[۴] ِ من باد! و، رويهمرفته و در کلّ: می‌خواهم يک زمانْ ديگر تنها يک آريگوی باشم!



[۱] «هستم، پس می‌انديشم: می‌انديشم، پس هستم.»
[۲] «آنچه بايست (يا ضروری) است»، برابر ِ das Nothwendige ؛ بر همين سان‌اند، پيرو ِ پيشنهاد ِ ميرشمس‌الدّين اديب‌سلطانی، زيباآنْچ و زشت‌آنْچ، در ادامه.
[۳] «عشق به سرنوشت.»
[۴] اسم‌مصدر از ناييدن، به معنی‌ی «نه گفتن»، برابر ِ Verneinung.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر