چُنين بيگه سُوار ِ باد و شب کیست؟
پدر با طفل ِ خويش است؛
پسر را در بغل دارد تنگ،
استوار او را گرفته، گرم داردْش.
«رويت اينگونه به ترس از چه نِهُنبی، پسرم؟»
«ديوْشا را مینبينی، ای پدر؟
ديوْشا با تاج و دُم را؟»
«پسرم، باريکهيی از ميغ است.»
«تو طفل ِ دلبند، بيا، با من به رفتن!
بس بازيهای خوش با تو ببازم؛
گلهای رنگرنگ ِ چندیست به ساحل،
مادرم زرجامههايی چند دارد.»
«پدرم، ای پدرم، و مینشنوی،
ديوْشا چه وعده زير ِ لب دهدْم؟»
«آرام باش، آرام بمان، طفلام؛
پدر با طفل ِ خويش است؛
پسر را در بغل دارد تنگ،
استوار او را گرفته، گرم داردْش.
«ديوْشا را مینبينی، ای پدر؟
ديوْشا با تاج و دُم را؟»
«پسرم، باريکهيی از ميغ است.»
بس بازيهای خوش با تو ببازم؛
گلهای رنگرنگ ِ چندیست به ساحل،
مادرم زرجامههايی چند دارد.»
ديوْشا چه وعده زير ِ لب دهدْم؟»
«آرام باش، آرام بمان، طفلام؛
باد در برگان ِ خشکيده کند خِشّوخِشی.»
«نازنين پسر، خواهی که همراه شَویم؟
دخترانام چشم دارند تو را؛
دخترانام رقص ِ شب را رهبرند،
و به جُنبانِش و پاکوبِش و لالايی بخوابانندت.»
«پدرم، ای پدرم، و مینبينی
دختران ِ ديوْشا را اندر آن تاريک جا؟»
«پسرم، ای پسرم، خوباش بينم:
رنگ ِ سنگ اينسان گرفته بيدهای پيرند.»
«دوستات دارم و زيبا پيکرت انگيزَدم؛
ور به پای خويش نايی، پس بهزورت میبَرم.»
«پدرم، ای پدرم، دست بسايد بر من اکنون!
ديوْشا به من رسانيد گزند!»
پدر را وحشت آيد، تيز رانَد،
طفل ِ نالان را در آغوش بدارد،
دررسد در مزرعه به کوش و تنگی؛
طفل در آغوش ِ وی جانْرَفته بود.
شعر از يوهان وُلفگانگ فون گوته
ليد از پی ِ لودويگ فان بيتهوفن، ۱۸۱۰–۱۸۰۵ [+]
ليد از فرانتس شوبرت، ۱۸۱۵ [+]
ليد از کارل لووه، ۱۸۱۸ [+]
نسخهی سرآغازين ِ ترجمه از آذرماه ِ ۱۳۹۴ است.
دخترانام چشم دارند تو را؛
دخترانام رقص ِ شب را رهبرند،
و به جُنبانِش و پاکوبِش و لالايی بخوابانندت.»
دختران ِ ديوْشا را اندر آن تاريک جا؟»
«پسرم، ای پسرم، خوباش بينم:
رنگ ِ سنگ اينسان گرفته بيدهای پيرند.»
ور به پای خويش نايی، پس بهزورت میبَرم.»
«پدرم، ای پدرم، دست بسايد بر من اکنون!
ديوْشا به من رسانيد گزند!»
طفل ِ نالان را در آغوش بدارد،
دررسد در مزرعه به کوش و تنگی؛
طفل در آغوش ِ وی جانْرَفته بود.
شعر از يوهان وُلفگانگ فون گوته
ليد از فرانتس شوبرت، ۱۸۱۵ [+]
ليد از کارل لووه، ۱۸۱۸ [+]
سلام،
پاسخحذفترجمه جالبی ست، متشکرم. زبان ویژه ای که در این ترجمه بکار گرفته اید دارای نکته ایست که اگر توضیحی دارد، لطفاً بفرمایید.
تکه نوشته شما درباره ادیب سلطانی را هم خواندم و دوباره متشکرم.
سلام. از لطفتان سپاسگزارم. مطمئنّ نيستم که دقيقاً چه «نکته»يی در زبان ِ ترجمه يافتهايد تا توضيح، اگر داشته باشد، بدهم.
حذف