۱۳۹۶/۱۰/۰۱

خورشيد روشن و زيبا می‌تابد

شاهبانو ايزوت، تنها در باغ‌اش و خواهانِ کشتنِ خويش، اين چامه را به آواز می‌خوانَد.

خورشيد روشن و زيبا می‌تابد،
و می‌شنوم شکّرين آوازِ پرندگان را
که در ميانِ درختان می‌خوانند؛
گرداگردم سرودهای تازه‌شان می‌سرايند.

اين شکّرين آواز، شادی‌يی که آرَد،
و عشق که در بند داردم
آوازِ مرا در دل‌ افکنَدم، زان چامه‌ام برسازم؛
مرگِ من است به رامش و شادی.

ز مرگ‌ام که بينم فرارسيدن‌اش را
برسازم چامه‌ام را که بس گرانمايه است.
عشق‌ورزان را همه دل‌ريش خواهد کرد
چه عشق است که در بسترِ مرگ افکنَدم.

دلدار، زانکه اکنون مرا مُرده‌ای،
نه شگفت است که تو را می‌ميرم،
و تو را هيچ دل‌آرامِ ديگر نتوانم داد
جز از مردن برای مرگ‌ات.

وه، ای تيغِ چونين پُرنگار،
نه‌بس‌دير در دل‌ام فرو خواهی شد،
و خونِ خويش‌ام تو را خواهد آلود؛
مرگ در رَوَندراه‌اش اکنون به من رسيدَست.

آتشِ عشق است که مرگ‌ام آرَد،
کاين‌چنين‌ام پريشانَد و برافروزانَد،
که جان و تن‌ام تباهانَد،
و در گورم بَرَد پيش از آن که زمان‌ام رسد.

تريستان، دلدار، دلدار، دلدار،
خدا کند که،
به دوزخ يا به فردوس،
جان‌ام در کنارِ جان‌ات آرامد.

چامه‌ام اينجا پايان بگيرد؛
اَنجامانَدَش آوازخوانان و گريان
ايزوت که از عشقِ فرآراسته ميرد؛
هيچ شاهبانو هرگز چنين نيک نمرد.

چامه‌ام پايان دهم، وز شما عشق‌ورزان همه،
خواهم که بر ايزوت خُرده مگيريد
گر از عشق ميرد:
تريستان است که خواستارِ فرجامِ اوست.

از يک دستنوشتِ ميانسده‌ای‌ [= قرون‌وسطايی]ی رُمانسِ تريستان (به نشانی‌ی Vienna, Österreichische Nationalbibliothek, 2542)، دربردارنده‌ی، به گزارشِ ايزابل رنيار، هفده چامه‌ی تک‌آواييک [= مونوفونيک] که آهنگسازشان اَنام است و به قهرمانانِ داستان نسبت داده شده‌اند ـــ از روی متنِ سه‌زبانه‌ی آمده در کتابچه‌ی آلبومِ تريستان و ايزوت از گروهِ موسيقی‌ی آغازينِ آللا فرانچسکا. [+]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر