معمول
است که در برخورد با نمونهيی از موسيقیی تکرارگرانه، از نوعِ مينيماليستی يا جز
آن، از جايی به بعد از آن نوعی موسيقیی پسزمينه بسازند چرا که به آن عادت میکنند
و از تکرارها نتيجه میگيرند، پيشبينی میکنند، که چيزِ «تازه»يی در ادامهاش
نخواهند شنيد. امّا چنين موسيقیيی، اگر خوب باشد، درست زمانی کار خواهد کرد که
گوشها را چنان به آن دوخته باشند که چشمها را به حرکتِ تکرارشوندهی يک آونگ.
پینوشت. شايد نيچه به توانشِ هيپنوتيکِ تکرار در موسيقی نظر داشته باشد آنجا که، در پارهی ۱ از فتادِ واگنر، مینويسد: «[واگنر] بیادبترين نابغهی جهان بود (واگنر چنان با ما رفتار میکند که گويی ـــ ـــ، او يک چيز را آنقدر میگويد، که درمانيم، ـــ که باورش کنيم)». کمی بعد، در پارهی ۵، او واگنر را «استادِ ترفندهای هيپنوتيک» میخوانَد. شرحی از سرشتِ هيپنوتيکِ موسيقیی واگنر را در پارهی ۸٣۹ از اراده به قدرت نيز میتوان يافت.
پینوشت. شايد نيچه به توانشِ هيپنوتيکِ تکرار در موسيقی نظر داشته باشد آنجا که، در پارهی ۱ از فتادِ واگنر، مینويسد: «[واگنر] بیادبترين نابغهی جهان بود (واگنر چنان با ما رفتار میکند که گويی ـــ ـــ، او يک چيز را آنقدر میگويد، که درمانيم، ـــ که باورش کنيم)». کمی بعد، در پارهی ۵، او واگنر را «استادِ ترفندهای هيپنوتيک» میخوانَد. شرحی از سرشتِ هيپنوتيکِ موسيقیی واگنر را در پارهی ۸٣۹ از اراده به قدرت نيز میتوان يافت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر