در تاکسی، چشمام به يک آگهی میخورد. در تبليغِ نمیدانم چی نوشتهاند:
«تفاوتی متفاوت». يادِ انی لو برن و مقالهاش «تئوریی زيادی» میافتم. او در
آنجا با اشاره به مشارکت و همدستیی «فرنچتئوری» با «واقعيتِ بيش از حدی که جهانِ
کالا ما را در آن فرو برده است» مینويسد: «امروزه ديگر هيچ تفاوتِ، هرچه قدر هم
نسبی، نيست که نتواند به عنوانِ يگانه کليدِ جهان مطالبه شود»؛ و جلوتر، در نقدِ
نوفمينيسمِ فرانسوی: «اين بازشناسیی جعلیی تفاوت وسيلهی شگرف و سهمگينی برای
سياستزدايی بوده است».
گويا تفاوت هم تکراری و بیتفاوت شده، و ديگر نمیفروشد،
که دستبهدامانِ تفاوتِ تفاوت میشوند!
چند دقيقه بعد، همچنان در تاکسی. بيحوصله بيرون را نگاه میکنم.
اتوبوسی از کنارمان میگذرد که در تبليغِ نانِ سبوسدار بر ديوارهاش نوشتهاند:
«ايمنی بدن خود را تأمين کنيد».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر