۱۳۹۶/۰۷/۱۶

در ميانِ دو خستگی

خستگی‌يی هست که درآمدی بر دل‌مردگی‌ست، خستگی‌يی هست که برآمدی از دل‌مردگی‌ست. آن يکی دل‌ريشی و زخم‌خوردگی‌ستکه معنای اصلی‌ی کلمه است [خَستن: زخم زدن]—امّا اين يکی دل‌زدگی و ازپاافتادگی‌ست، چه‌بسا درست در هنگامِ بازيابی‌ی «تندرستی».

و ملالديگر نه سرخوردگی‌يی در ميانِ دو آرزو که نقاهتی در ميانِ دو خستگیخود چيزی جز دل‌مردگی‌ست؟

هيچ دل‌مرده، البته، هرگز راست نخواهد انگاشت اين را که روزی دل‌زنده بوده است.
«ما مُرده نيستيم: ما هرگز نزيسته‌ايم.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر