واژهی ناخوش و پريشانِ «جنسيتزده» را نمیدانم چه کسی برای نخستين بار ساخته و به زبانِ فارسی درآورده، امّا به نظر میرسد که بیبیسیی فارسی پس از «مجموعه مطالبِ» کذايیاش سهمِ چشمگيری در رواجِ آن داشته است. به هر رو، به نظرم میرسد که، تا دير نشده، بايد در برابرش مقاومت کرد. «
سکسيست» از روی مدلِ «راسيست» ساخته شده، و اگر اينيک «نژادپرست» باشد (که به نظرم برابرِ بیاشکالیست)، آنيک چيزی مانندِ «جنسپرست» خواهد بود. پسوندگونهی «۔زده» يکباره بيربط است:
دهخدا گزارش میدهد که «زده» را «چون ترکيب کنند با لفظِ ديگر معنیی بسيار دهد»، و به نظر میرسد که در «جنسيتزده» قرار است نشانگرِ آسيبخوردگی يا تأثيرپذيرفتگیی زيادی از چيزی، در اينجا «جنسيت»، باشد—گويی مسئله بر سرِ کم و زيادِ ماجراست، و شايستگیی «اعتدال» و ميانهروی! وانگهی، خودِ «جنسيت» در فارسی اغلب برای «جندر» به کار میرود و گهگاه برای «سکسوآليته»: ابهامی که مسئلهساز است و فکرآشوب، بهويژه در کاربردِ نخستينِ آن، زيرا «جندر» مفهومیست جدا از «سکس»—حتّا آنجا که ميانشان پيوندی/نسبتی برقرار میشود—و مايهی آشفتگیست که برابرِ فارسیی آنيک از روی برابرِ فارسیی اينيک، يعنی «جنس»، ساخته شود—در واقع، اگر «سکسوآل» برابرِ «جنسی» باشد، منطقی خواهد بود که «جنسيت» برابرِ «سکسوآليته» باشد، نه «جندر». در هر حال، «سکسيسم» با «سکس» سروکار دارد، نه با «سکسوآليته»: تبعيض/پيشداوری بر پايهی جنس است. و روشن است که اين تبعيض میتواند در، برای مثال، نقشهای
ژانهای
[gender roles] نيز جلوهگر شود، امّا مفهومِ پايهای همچنان «سکس» است، نه «جندر».